حرف های تنهای 8

سروده هایم را کسی به عشق باور نکرد ؛


اینجا اذهان سیاهی هستند که هنوز مسیح را به جرم عشق مصلوب میکنند ؛


سبدهایشان لبریز است از میوه ی ممنوعه 


و مرا به جرم دوست داشتن به مصائب درد میکشند ! 


نازنین ؛ روزگار غریب تر از باورهایی بود که سالها آشنای من بودند ؛


اینجا سلام ها معنای درود نمیدهند ؛ پر از کینه اند برای برباد دادن تار و پود ....

نظرات 7 + ارسال نظر
فریناز پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

اما
کمی کافیست تا زیباتر بشنوی... نگاه کنی... احساس کنی
اینجا سلام ها هم می شود که معنای سلامتی باشند
معنای دورد
هنوز هم می شود عشق را در نگاه آنان که باید، باور نمود...

سلام سپهر عزیز

به روز شده ها فرصت خوبیست تا یاران قدیمی را بیابی

سلام فریناز عزیز
گاهی هرچندهم که بخوایی زیبا بشنوی و هرچند که بخواهی خوشبین باشی هستند کسانیکه به قول شاملوی عزیز ؛ خود دردند و بود خود را نیازمند جراحات به چرک اندر نشسته اند....
سپاسگزارم از حضور و نظرت دوست عزیز

م ر ی م پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ب.ظ http://saeeeeghe.blogfa.com/

از بطن واژه ها ... بوی.. تلخی به مشام ِ احساس می رسد ...
و
چقدر
این روزها قلمتان ... با توجه به حجمه ی در د ِ ناباوری ِ احساسی ِ من ...می نگارد ...

درست نوشتید دوست عزیز..
حوالیمون پر شده از حس ناباوری ...
سعی می کنیم... به چهره ها ... و باورهایشان ..ایمان داشتی باشم..اما همون واژه هایی که به... جام عاشقانه یمان ..می ریزند .. .. در مستی ...هوشیارمان می کنن ...


سلام سپهر عزیز ...
دل پاره پاره ی این روزهای م... گواه شکست ِ بزرگی ست ...که از باورهای ساده ام خوردم ..


این پستتون عجیب چسبید

سلام مریم عزیز رسالت قلم اینست که همه ی ابعاد احساس را کتابت کند ؛ شاید امروز تلخ بنویسد و فردا عاشقانه و فرداهای دیگر با احساسی دگرگونه ؛ امید که همیشه چنان باشد که روح نواز بنویسد و احساسش دل انگیز باشد ؛ حضورت مستدام باد مریم جان

م ر ی م پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ب.ظ



دوشِ احساسی کجا ست

بی‌دریغش تا نهی سر ِ پر زدرد.


چشمه‌ی مهری؟

که شویی غمْ‌غبارِ فصلِ زرد.


شعله‌ی عشقی؟

که گیرد بر بلندِ برف‌گیرِ حنجره.


دستِ ایثاری؟

که آوای نسیم،

بگذرد از قابِ غم‌بارِ غبارِ پنجره.

وامصیبت! ای پرستوی غریب!

آشیانی نیست.

جانی.

یا که ایمانی.

دریغ!

خرمنِ انسان و داسِ نان.

همین.



سلام مجدد سپهر جان ...

سلام مریم عزیز

نگاهت به آفتاب باشد ؛ فراموش کن کابوس خفاش ها را ؛ به آفتاب گردانی ات فکر کن و به رستن در بهاری سبز

مریم نگار شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ

با خود می گفتم:
چرا بر زمینه سیاه...سپید نبشته میکاری !!...
...باورهایت را دیدم..
..که فلق بود در ظلمت شب !!
عشق را دریغ مکن !..
که روزگار را نمی گویم..
اما..زندگی...باورهای توست !!

میدانم به عشق مؤمن باید بود ؛ میدانم به طواف کانونش باید احرام سپید بر تن کرد ؛ ولی آیا کدام طواف است که مرا محرم کند و لبیکم را پذیرا باشد ؟

سلام مریم نگار عزیز
حضورتان همواره مایه دلگرمیست

مریم نگار شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ق.ظ

سلام و درود بر سپهر آسمان عشق...
این شعر شریعتی..هر دم زمزمه میشود در گوشمان :

باتو ، دریا با من مهربانی می‌کند
باتو ، سپیده‌ی هرصبح بر گونه ام بوسه می‌زند
باتو ، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می‌زند
باتو ، من با بهار می‌رویم
باتو ، من در عطر یاس ها پخش می‌شوم
باتو ، من درشیره‌ی هر نبات می‌جوشم
باتو ، من در هر شکوفه می‌شکفم
باتو ، من در طلوع لبخند می‌زنم، در هر تندر فریاد شوق میکشم، درحلقوم مرغان عاشق می‌خوانم در غلغل چشمه ها می‌خندم، در نای جویباران زمزمه می‌کنم
باتو ، من در روح طبیعت پنهانم
باتو ، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می‌نوشم

ماندگار باشی زلال یقین..

بسیار زیبا بود ؛ حس خویشاوندی اش با او موج میزند در واژه هایش ؛ عاشقی را ماننده است که برای معشوقش عاشقانه ترین آوازه های دلتنگی اش را سراییده ؛ ممنونم مریم نگار عزیز که زنگار روحم را با اهدای این متن صیقل زدی ؛ حضورت مستدام باد بانو

پریا یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://mehrave.blogfa.com

اینجا سلام به معنای آغاز دوباره زجری دیگر است بر دل رنجوری
اینجا سلام ها حلاج ها قربانی میکنند
و عشق ها به سلاح کشتار در می آیند و دل می تارانند
اینجا سلام ها بوی خداحافظی میدهند بوی آغازی که میدانند پایانی دارد اینجا عشق ها آغازی برای تا ابد ماندن نیست چه تشابه غریبیست اینجا بین سلام و عشق های روزمره مان..
مثل همیشه زیبا بود دوست عزیز

سلام پریا بانو دوست عزیز زندگی با تمام ناملایمت ها و دل آزردگی هایش باز هم زیباست و به آیات عشق در بطن رخدادهایش باید تأمل کرد ؛ اگر گاهی شکوه ایی هست معنایش کلی نیست ؛ امید که همیشه معنای سلام ها درودی به اعتبار مهربانی ها باشد ؛ همیشه برقرار و شاد و سلامت باشی پریا بانو

مریم دوشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اینجا دلها درد می کندد برای نفرت
اینجا چشمها فقط کینه را می بینند
اینجا عشق معنای پوچی میدهد
خیانت معنای راستی
سلام سپهر عزیز
اینهمه غم چرا برادرم؟

سلام مریم بانو از قرار معلوم غم و اندوه و نا امیدی بیشتر از متن من در واژه های شما موج میزند ! اگر من چنین نوشته ام لازم بتوضیح است که همیشه کسی که می نویسد حالات درون خود را نمی نویسد ؛ گاه متأثر از رخداد های پیرامونش می نویسد ؛ سپاسگزارم مریم عزیز ؛ شادی و امیدواریت را در زندگی آرزومندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد