حرف های تنهایی ۱۲

تندیس تو را خواهم ساخت بر بلندای باورهای مصلوبم ....


 ناقوس قلبم را بصدا در خواهم آورد


و همه ی شمع های دنیا را خواهم گریست.....


 میان خدایان  معبدی از جنس سینه ام خواهم  ساخت ..... 


 و  برای شرافت نگاهت  دیوانی از دیوانگی هایم خواهم سرود .....


  تو پرتره ی کدام خدای را بر قلب باکره ات حک میکنی ؟....  


  نگو که به عبث تو  را پرستیده ام .....!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
پریا پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ق.ظ http://mehrave.blogfa.com/

در فراق تو ای قدسی معبد مهر....
همه عمر م را در کار گریستن قطره قطره خواهم گذاشت

من رنگ گونه های تو را بخون ه دل خواهم کشید .... نه به ضرب سیلی ها ..... ایستاده آب شدن از زیباترین مرگ هاست .... و پروانه خوب این را فهمیده رقصید بر سوختن شمع ..... بعضی از یادها مگر میشود رفتنی باشند !!!!! حرف های تنهایی

م ر ی م جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ

امشب از مژگان ِ واژه هایت ... اشک با اسانس ِ عشق باریده !
امشب سرایش ِ واژه هایت مولود دلتنگی ست !


سپهر نازنین م.. در تلاطم ِ این احساس ِ مبهم ... مجالی برای قرار ِ بی قراری ... نیست !!!

.
.
چشمان م.. بیکرانه ی اندوه شد..و... قلب م..موعود غم !

سلام مریم جانم
احساس ها دروغ نمیگویند ..... پرستش یک یگانه در مذهب عشق میان خدایان دشوار نیست.... اما وقتی میان شیاطین ، خدای عشق هم کلافه شود ! ، کافر شدن ، عقوبتش دوزخ نیست ، اکنون دیگر ساعاتی است سال بر خرمگس های معرکه و کاسه لیسان تحویل شده ، نوروز حکایتش چیز دیگریست .... و چه زیبا سرود شاملوی عزیز : من زخود میسوزم ، همچو خون ه من کاندر تب من ، بی که فریادی از این قلب صبور ، بچکد در شب من .... بسته پیمان گویی با سکوتی لب من .....
چشم هایت سهم همیشگی ه آسمانیت باد مریم جان.....

aramide شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:16 ب.ظ

........

سلام آقای آرمیده
متأسفانه آدرس وبلاگتون دچار مشکل شده و امکان دسترسی برای من وجود نداره ، اگر براتون ممکنه آدرس دقیق وبلاگتون و یا جیمیلتون رو بدید تا مطالبی رو که خواسته بودید برای شما ارسال کنم ، و اگر امکان چت دارید بگید تا ادتون کنم و در مورد مطالب مورد نظر برای شما توضیحات لازم رو بدم ....
خیلی از حضورتان خوشحال شدم ، سلام حضور خانواده محترم برسونید ، منتظر اطلاع رسانی شما هستم...... خدانگهدار

مریم نگار یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:53 ب.ظ

سلام سپهر عزیز...
من مدتی پیش دو کامنت بر این نوشته شما نگاشتم...و انتظار میکشیدم تا پاسخ های شما که همیشه خود ، معدنی از احساس و نگاه عارفانه ست را بشنوم....اما گویا متاسفانه ثبت نشده...
بی گمان..حکمتی باخود داشته ...

سلام مریم نگار بزرگوار
متأسفانه من هیچ نظری از شما ندیدم و گرنه بدیده ی منت پاسخ میدادم ، حتمن سعادت با من یار نبوده که از دو دیدگاه ارزنده ی شما محروم مانده ام !!! در وفای شما به مذاب ها شکی نیست بزرگوار... ..

مریم نگار یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:31 ب.ظ

سروده های دیوانگی ات عالمی دارند...
دیوانی شده اند در بزم خلوت نشینان عشق...
آنجا که هیچ رگی از عاقلان پیدا نیست.....
مثل همیشه زیبا...و موجز...

میان زنجیرهای ‌همیشه ی نگاهش ، آرزویم اسارتی همیشگی است ... من
بنده ی آن دمم که ساقی گوید ، یک جام دگر بگیر و من نتوانم.....همه میگویند شمع ، دیوانه ایی عاشق بود که قطره قطره در عشق ذوب شد !!! من میگویم ، عاشقی دیوانه بود که ذره ذره در عشق محو شد ......
سلام مریم نگار بزرگوار
سپاسگزارم دوست گرامی که همواره هرم نگاهت ملازم حرف های تنهایی ام است ....همیشه به حضورت مفتخرم ....

سهبا یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

همه ی شمع های دنیا را خواهم گریست ...
سلام ...

سلام.....
خیر مقدم ......
چه عجب سری به مذاب ها زدید !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد