سرآغاز شکفتن

سرشار از دلتنگی بودم ؛ با آفتاب نگاهش حرف ها داشتم .


با معراج نگاهش به فراسوهای مرزهای آسمان عشق بال گشودم


و در بیکران همه ی دوست داشتن ها چشم به حیرتی شور انگیز


سپرده بود آنجاکه کران تا کران دوست داشتن جاری بود و نگاهی که


ازعشق خدا بود ؛ حرف ها درسکوت بکر تنهایی روییدند ؛ عصاره ایی 


از دل همه ی عشاق تاریخ ؛ سرشار از جنون بید مثل مجنون لیلی ؛ 


لبریز از احساس شگفت فرهادبرای حک نقش عشق بر بیستون دل ؛


با تیشه ایی در دست های قدر عشق ؛


من دلم برای حرف های آیینه تنگ بود  !


چه کسی مسیح نمی شود اگر از مریم زاده شود ...


چه کسی عاشق نمی شود اگر از عشق زاده شود ...

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم نگار جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:37 ق.ظ

سلام بر سپهر آفتاب گستر و عشق پرور..
"..آنجا که کران تا کران دوست داشتن جاری بود و نگاهی که از عشق خدا بود.."
چه زیباست وقت دلتنگی...با نگاهی چنین به معراج روی...
آنجا را باید یافت...در تلولو درخشش دلهای بیتاب....

سال نو مبارکتان...
امید که در کنار خانواده نازنینتان سالی پر نعمت و پر از عشق و مهر و گشایش و خرسندی داشته باشید..

سلام مریم نگار عزیز
عشق که در بطن باورهای انسان باشد ؛ همه چیز عاشقانه میشود و انسان به وجود جوهره ی عشق است که پرستش را بر می گزیند ...

سالی پر از خیر و برکت توام با سلامتی و شادکامی را برای شما و خانواده محترمتان آرزومندم

شیرین دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ب.ظ http://shiringlobal1.blogfa.com

و بودن هایمان پر از عشق است..سرشار از تمنا
و من دلم برای عشق تنگ است
گاهی احساس می کنم ندارم اش!
ما دم زده بودیم از عشق ولی عاشق نبودیم
در حالی که خدا ما را عاشق می خواست
فقط عاشق می خواست!
...
من دلم تنگ بهاری ست که از حادثه ی عشق پر است!

سلام.
من همیشه اشعارتون رو با افتخار میخونم..تنها شعرهای شماست که لبریز از حس دوست داشتنه..
و ازشون در وبلاگم استفاده می کنم..
با احترام
یا حق..

عاشق نبودیم در حالی که خدا ما را عاشق میخواست ...

سلام شیرین عزیز
امیدکه سال عاشقانه ایی در پیش داشته باشی ؛ سپاسگزارم که مطالب این حقیر را قابل دونستید و بر صفحه ی وبلاگتان گذاشتید ؛ شاد ؛ سلامت ؛ عاشق و معشوق باشی دوست عزیز

شیرین دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ http://shiringlobal1.blogfa.com

کدامین است در میان شما؟
او که جان فدا نکند !
آن گاه که عشق
به لطافت،روح را با سر انگشتان خود لمس کرده باشد؟!

جبران خلیل جبران

واقعن کجاست در میان ما ؟ این عشق به لطافت روح خیلی با معنا و عمیق است شیرین عزیز؛ این عشق به لطافت روح ؛ با همه ی گونه های عشق تفاوت شگفت انگیزی دارد ؛ تفاوت بسیار بسیار زیاد و غیر قابل قیاسی دارد ؛
سپاس شیرین عزیز

م ر ی م چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ http://saeeeeghe.blogfa.com/

عصاره ای از دل همه ی عشاق تاریخ ..

واقعن..که این جمله دیوانه کننده س ...و به راحتی نقش ِ عشق را بر بیستون ِ دل .. به تماشا می نشیند !

درود سپهر عزیز ...
شراب واژه ی نگاه ت بر عشق...میکده ی چشمان م..را نمناک می کند .. و من با این رطوب ت... طهارت ِ صداقت در عشق می گیرم ..

چنان احساسی درون سطر به سطر کلام ت آرمیده که گویی هزاران خورسید را به طلوع نشسته ...

دوست خوب م
نفس های روزگارت .. آغشته به آرام ش ...
و
نبض ِ آرامش ت جاری از جویبار ِ عشق ...

با دل به خواندن م میآیی مریم جان
میدانم که عشق را همواره علاوه بر لمس هم میفهمی و این حرف کمی نیست ؛
فهمیدن عشق خیلی فهم میخواهد ؛
دقیقن فهمی به گستره ی عشق و به عمق معنایش ؛
و بقول خواجه شمس الدین
چه دانند حال ما ؛ سبکبالان ساحل ها ...
سپاس مریم جان
هم از حضورت هم از نظرت مستدام باشی و پایدار

پریا چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 ب.ظ http://mehrave.blogfa.com/

سلام سپهر عزیز
عذر بابت تاخیرم
عیدتون مبارک دوست من
چه حس غریبیست و چه خوشحالی عمیقی پیوند دل من با مذابها 4ساله میشود
دعوتتون میکنم اخرین متنم رو قصه 31 رو بخونین و نظرتون رو بگین ممنون میشم ایراد هاشو هم بگین

سلام پریا بانو
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارکباد
سپاسگزارم و خوشحال که دوستانی دارم که پس از ۴سال معرفت و محبتشان آنقدر زیاد است که با وجود کم لطفی های من ؛ راه مذاب ها را فراموش نکرده اند ؛ چشم دوست عزیر با کمال میل به خواندنت می آیم ؛ سپاسگزارم از دعوتت

پریا چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:55 ب.ظ http://mehrave.blogfa.com/

تو را در این میان جستن به کار نمیاد
درون سینه پر از لهب فراق من منزل توست
واندر دل اتش در آ پروانه شو پروانه شو
ممنونم از حضورتون دوست من

سلام دوست عزیز
کاری جز اشتیاق خواندنت و لذت بردن از نوشته ات انجام ندادم
وظیفه ای بیش نبود
منتظر نوشته های بعدی شما هستم

سرزمین آفتاب جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:28 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

مگذار که فروردین بگذرد
بی آنکه قلمت
نقشی نو برایمان بر صفحه مجاز به یادگار گذاشته باشد

درود دوست خوب

سلام دوست عزیز
سپاس از حضورتان
اگر فرصتی رخ دهد که احساس برآشوبد باز هم خواهم نوشت

سرزمین آفتاب چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ق.ظ

احساس دایم در جوش و خروش است
تو با دل و قلمت آشتی کن
با ما نیز !
نمی نویسی و دلتنگمان می کنی

سلام دوست عزیز
نوشتم قربان
سپاسگزارم از حضورتان

مریم نگار پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:28 ق.ظ

سلام سپهر عزیز...
پست جدیدت را نمی بینم دوست من..
آمدم دوباره بخوانم و بنویسم...که دیدم حذف شده...امید که از اشکالات فنی باشد...پست زیبا و پراحساسی بود..
الخیر فی ماوقع..

سلام مریم نگار عزیز
عذر خواهی میکنم دوست عزیز
رفع اشکال شد
سپاسگزارم ار حضورتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد